Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


حباب خیال

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

و چه با صلابت حکم می دهی

 

 

 

 

 

که ،

حواست را جمع کن!

و من می مانم ،

که چگونه جمعش کنم

وقتی

تمامش پیش توست...!

 

+نوشته شده در پنج شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:45توسط حباب خیال | |

خـدا جــــون

نـتـرس!

نـه بـه گنـــــاه مـی افـتـی

نـه جـهنــم مـی روی

مـن و تــــو مـحـرمـیــم

دسـتـم را بـگـیـر...

+نوشته شده در پنج شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:40توسط حباب خیال | |

 


چقدر بــــــده که تو میتـــــونی خودتــــو خر کنی..

داغـــون کنــــی...

بدبخــــت کنی...

اما نمیتــــونی؛

خودتو بغــــل کنی...

آروم کنــــی...


از تنهایـــــی در بیـــاری...!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:49توسط حباب خیال | |

کــاش مــن دیگــری بــــودم ...

مــی نشستـــم روبِـروی خـودم

ســر تــا پـــا گــوش مـی شدم

تــا ببینم حـرف حســــابــــــم

چیســــــت !؟

+نوشته شده در پنج شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت12:27توسط حباب خیال | |

مثل ان مسجد بین راهی تنهام!
هرکسی هم که می اید
می شکند...
هم نمازش را" هم دلم را...!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت16:54توسط حباب خیال | |

شال و کلاه می بافم
با خیالت
تا در سرمای نبودنت
یخ نبندم...!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت16:38توسط حباب خیال | |

تو بهترین اتفاق زندگی من خواهی بود

حتی اگر هیچ وقت نیفتی ....!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت16:32توسط حباب خیال | |

خنده هایم شکلاتی شده اند...!

زیادی خالص ...!

تلـــــــــخ تلــــــــخ ...

+نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت16:7توسط حباب خیال | |

گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ،

 گاهی نمی شود که نمی شود!

گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست!

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود!

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست!

گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!

+نوشته شده در سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,ساعت18:40توسط حباب خیال | |

 

دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ،

در عزایش گوسفندها سربریدند

*****

روزگاریست که شیطان فریاد می زند:

آدم پیدا کنید!!!

سجده خواهم کرد...

+نوشته شده در سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,ساعت18:37توسط حباب خیال | |

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمیخواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...

شاید از خودت...

شاید.

+نوشته شده در سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,ساعت18:28توسط حباب خیال | |

**///***///**

هر وقت درزندگی به درقفل شده ای رسیدی اصلا نترس!

اگر قراربود باز نشود به جای قفل دیوار میگذاشتن.

  **///***///**

کسیکه میخواهد پریدن بیاموزدنخست باید ایستادن وراه رفتن بیاموزد، پرواز را با پرواز آغاز نمیکند

**///***///**

شب درکارنامه ی سیاه زندگی اش چه کرده که لیاقت این همه ستاره را دارد

**///***///**

+نوشته شده در سه شنبه 28 تير 1390برچسب:,ساعت12:38توسط حباب خیال | |

تنهایی رنج است حتی اگر دربهشت باشد.

+نوشته شده در سه شنبه 28 تير 1390برچسب:,ساعت12:35توسط حباب خیال | |

 

برای کسیکه پرواز رانمی فهمد هرچه بیشتر اوج بگیری کوچیکتر خواهی شد.

 

+نوشته شده در سه شنبه 28 تير 1390برچسب:,ساعت12:31توسط حباب خیال | |

 

زندگی جیره مختصری است

مثل یک فنجان چای

وکنارش عشق است

مثل یک حبه ی قند

زندگی را باعشق نوش جان باید کرد.

+نوشته شده در پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:,ساعت11:54توسط حباب خیال | |

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد