Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


حباب خیال

مثل ان مسجد بین راهی تنهام!
هرکسی هم که می اید
می شکند...
هم نمازش را" هم دلم را...!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت16:54توسط حباب خیال | |

شال و کلاه می بافم
با خیالت
تا در سرمای نبودنت
یخ نبندم...!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت16:38توسط حباب خیال | |

تو بهترین اتفاق زندگی من خواهی بود

حتی اگر هیچ وقت نیفتی ....!

+نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت16:32توسط حباب خیال | |

خنده هایم شکلاتی شده اند...!

زیادی خالص ...!

تلـــــــــخ تلــــــــخ ...

+نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت16:7توسط حباب خیال | |

گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ،

 گاهی نمی شود که نمی شود!

گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست!

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود!

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست!

گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!

+نوشته شده در سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,ساعت18:40توسط حباب خیال | |

 

دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ،

در عزایش گوسفندها سربریدند

*****

روزگاریست که شیطان فریاد می زند:

آدم پیدا کنید!!!

سجده خواهم کرد...

+نوشته شده در سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,ساعت18:37توسط حباب خیال | |

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمیخواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...

شاید از خودت...

شاید.

+نوشته شده در سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:,ساعت18:28توسط حباب خیال | |